دل خسته
ای زندگی من خسته ام تا کی سکوت تا کی اسیر؟
- ای مرگ تلخ این دست من٫ دستم بگیر٫دستم بگیر
در سینه ام ای آرزو محض خدا دیگر بمیر
ای لحظه ها من از شما سرخورده ام٫ ترکم کنید
از وحشت فردای خود آزرده ام٫ ترکم کنید
ای اشک سرد آروم بریز بر گونه بیمار من
لذت ببر ای غم تو هم از این همه آزار من
ترکم کنیدای روز وشب من آدمی دل مرده ام
من تا گلو در حسرتم ٫افسرده ام ترکم کنید
در لحظه بیداد غم کی میشود غمخوارمن؟
ای لحظه پایان من این امشب و فردا نکن
درد بزرگ بودنم را ای زمان حاشا نکن
ای لحظه ها من از شما سرخورده ام٫ترکم کنید
ای روز و شب من آدمی دل مرده ام ٫ترکم کنید
+ نوشته شده در پنجشنبه سی ام دی ۱۳۸۹ ساعت 11:52 توسط islam-khoshnejad
|


خدایا در هر دم مهربانی به ما یاد بده اگر چه استاد آن (مادر ) را به ما بخشیدی.